بخش دو: تخیلی یا فانتزی؟
داستانهای علمی-تخیلی و فانتزی یا افسانهای بعضی وقتها با هم اشتباه گرفته میشن. بعضی وقتها نویسنده بهعمد این دو رو با تلفیق میکنه اما گاهی هم از دست نویسنده درمیره یا مثلاً میخواد میزان هیجان یا حیرت مخاطب رو زیاد کنه، اما از روش درست این کار رو انجام نمیده.
بذارین دربارهی تفاوتها صحبت کنم. داستان علمی-تخیلی با موضوعهای علمی سروکار داره (از اسمش هم معلومه). پس هر چیزی رو نمیتونیم توش مجاز بدونیم. برای ایجاد هر شرایط عجیب و غیرعادی باید یه پشتوانهٔ علمی (هرچند بعید و نامحتمل) داشته باشیم. مثلاً میتونیم فرض کنیم که در آیندهی دور و با پیشرفت علم، اتفاقهایی مثل چیزهایی که در مجموعههای جنگ ستارگان یا پیشتازان فضا میبینیم میافته. اما این نمیتونه شامل «هرنوع اتفاقی» باشه، مگر اینکه با فرض اول همخوانی داشته باشه.
بیرون اومدن غول از چراغ جادو بدون توجیه علمی، و برآورده کردن تمام آرزوهای «سرور من» در یک چشم بهم زدن نمیتونه علمی-تخیلی محسوب بشه. این فقط در حوزهٔ فانتزی (از نوع سرگرمکنندهاش!) میگنجه. کارتونهای قدیمی سندباد رو یادتونه؟ هر اتفاقی رو میشد توی هر قسمتش انتظار داشت، انواع غولها و انواع جادوها، ازجمله تبدیل کردن شیلا به پرنده. خیلی از داستانهای علمی-تخیلی هم با چنین ایدههایی شروع میشن و بعد نویسنده سعی میکنه یه توجیه علمی دهن پرکن (هرچند در اغلب مواقع آبکی و غیرعلمی) براش بسازه. مثلاً فیلم چهار شگفتانگیز (Fantastic 4) رو در نظر بگیرین. چهار قهرمان اصلی داستان، چهار خاصیت متفاوت و شگفتانگیز دارن. این اولین خواستهٔ نویسنده بوده اما اگه همینجوری داستان رو مینوشته دیگه علمی-تخیلی محسوب نمیشده. پس اینها رو به فضا میفرسته و حادثهای رو پیش میاره که باعث میشه هر چهار نفر در معرض پرتوهایی قرار بگیرن و وقتی به زمین برمیگردن خواص عجیب پبدا کنن. هر دانشآموز ابتدایی هم میفهمه که این استدلال نمیتونه علمی باشه اما به هر حال باعث میشه که فیلم چهرهٔ علمی به خودش بگیره.
البته فکر نکنین که داستانهای فانتزی از شأن کمتری برخوردارن و نویسندهها برای همین سعی میکنن داستانهاشون رو به علمی-تخیلی تبدیل کنن. داستانهای فانتزی هم جایگاه بزرگ (و بسیار قدیمیتری) دارن و خیلی از نویسندهها ترجیح میدن اصول و قوانین فیزیکی، زیستشناسی، جغرافیا، بومشناسی و زبانشناسی متفاوتی رو برای فانتزیهاشون خلق کنن تا اینکه اونها رو به دانش اندک بشر مجدود کنن. اینطوری میشه که دنیاهای کاملاً متفاوتی ایجاد میشن تا خوانندههای اون داستانها توش زندگی کنن؛ مثل دنیاهایی که توی ارباب حلقهها و هری پاتر میبینیم.
متأسفانه در دورههای معاصر، ادبیات فانتزی و علمی-تخیلی در ایران چندان قوی نبوده. یه نمونهٔ خوب از نویسندههای فانتزی توی ایران معاصر، صمد بهرنگی است که توی بعضی از داستانهاش تخیلاتش رو مرزبندی نکرد و گذاشت که هر اتفاقی بیفته. مثلاً: کفترهای مردهای که با مالیدن شیر بزی که برگ مخصوصی رو خورده بودن زنده شده بودن برای کچل یه کلاه نمدی میارن که وقتی سرش میذاره نامرئی میشه!
تمرین:
یه توجیه علمی (یا بهظاهر علمی) پیدا کنین که این ایدهٔ فانتزی رو به داستان علمی-تخیلی تبدیل کنه:
الان مدت یه هفتهس که تمام طلاهای دنیا دارن کمرنگتر میشن و اگه این موضوع یه هفتهٔ دیگه هم ادامه پیدا کنه کاملاً به رنگ نقرهای درمیان. یعنی چی شده؟ نیروی شروری دست به کار شده یا جادویی درمیونه؟ شاید هم یه اتفاق شیمیاییه که تا حالا کشف نشده بوده؟ پس علت رو بنویسین (نه داستان کامل رو) و اگه میتونین یه راهی پیدا کنین که بتونیم طلاها رو به شکل اول برگردونیم (با استناد به علت گفته شده).
خلاق باشید!
پنج سال پیش دانشمندی ژاپنی به نام «سوشی ایموتو» که به دنبال روشی ساده برای تبدیل نقره به طلا بود، در طول آزمایشاتش به چیزی دقیقا برعکس برخورد. او توانست با استفاده از ترکیبی از امواج خاص، طلا را به نقره تبدیل کند. در آن زمان توجه زیادی به اکتشاف ایموتو نشد چون مشخصا کسی به دنبال کم کردن ارزش طلا نبود. اما سه سال قبل مولتی میلیاردری نروژی به نام «اریک اینگا» که ثروت هنگفت خود را از راه خرید و فروش طلا بدست آورده است، حق امتیاز اکتشاف او را خرید. مشخص شده است که اینگا به همراه این اکتشاف، از ایموتو خواسته است که عایقی برای مقابله با این امواج نیز طراحی کند. حالا اینگا معادن طلای خود را با این عایق پوشانده است و چندین ماهواره مجهز به دستگاه ارسال این امواج به زمین را به مدارهای پایینی زمین پرتاب کرده است. به نظر میرسد قصد او از بین بردن تمامی طلاهای زمین جهت انحصاری کردن بازار طلا برای خودش است.
برای متوقف کردن این توطئه راهی وجود دارد. در صورت قطع امواج پیش از تبدیل کامل طلاها به نقره، طلاها در بازهای دو تا پنج ماهه به خلوص قبل خود برخواهند گشت. باید ابتدا ماهوارههای به کار گرفته برای این موضوع و تعداد آنها مشخص شود و در اسرع وقت متوقف شوند.
خیلی خوبه محسن جان. به خلاقیتهای خودت ادامه بده. مثلاً میتونی همین موضوع رو یک بار هم به فرازمینیها ربط بدی یا مثلاً به سفر در زمان مربوطش کنی. ممنون که افکارت رو با ما درمیون گذاشتی.
ممنون آقای صقری
راستش کمی با این دو سوژه (و امثال اونها) مشکل دارم و سعی میکنم تا لازم نشده ازشون استفاده نکنم.
هم به این خاطر که بیش از حد دم دستی و قابل حدس هست و هم به خاطر اینکه کفه ترازو در سمت علمی در یک داستان علمی-تخیلی یه مقدار سبک میشه با این سوژهها و شخصا این رو دوست ندارم.
راستی در سایتم مطالبی در مورد آینده، از جمله یک داستان کوتاه دارم که شاید خوندنش براتون جالب باشه:
http://mohsenelhamian.com/blog/tag/%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%DB%8C/
بسیار باعث خوشحالیه اگر نظری در مورد هر کدوم از مطالب داشتید هم در پای همون مطلب با من در میون بذارید. ??
ممنون 🙂